رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

نی نی جونم

سلام پسرم ، خوبی مامانی ؟ دلم برات یه ذره شده عزیزم . مامانی پس کی میای ؟ راستشو بخوای زیادم دوس ندارم که بیای ، چرا ؟ آخه دوس دارم همش پیش خودم باشی ، با هم بریم اینور اونور ، خودم مواظبت باشم تا هیچ کس اذیتت نکنه . ولی دوس دارم ببینمت ، ببینم چه شکلی هستی ؟ می خوام ببینم شیطونی که از صبح تا شب وول می خوره و شیطونی می کنه و نیومده نصفه شب از تکوناش بیدار می شم ، پسرم ، پسر نازم ، چه شکلیه ؟ دوست دارم عزیزم . ...
30 مهر 1390

نی نی جونم

سلام پسرم ، خوبی مامانی ؟ دلم برات یه ذره شده عزیزم . مامانی پس کی میای ؟ راستشو بخوای زیادم دوس ندارم که بیای ، چرا ؟ آخه دوس دارم همش پیش خودم باشی ، با هم بریم اینور اونور ، خودم مواظبت باشم تا هیچ کس اذیتت نکنه . ولی دوس دارم ببینمت ، ببینم چه شکلی هستی ؟ می خوام ببینم شیطونی که از صبح تا شب وول می خوره و شیطونی می کنه و نیومده نصفه شب از تکوناش بیدار می شم ، پسرم ، پسر نازم ، چه شکلیه؟ دوست دارم عزیزم . ...
30 مهر 1390

نی نی جونم

سلام پسرم ، خوبی مامانی ؟ دلم برات یه ذره شده عزیزم . مامانی پس کی میای ؟ راستشو بخوای زیادم دوس ندارم که بیای ، چرا ؟ آخه دوس دارم همش پیش خودم باشی ، با هم بریم اینور اونور ، خودم مواظبت باشم تا هیچ کس اذیتت نکنه . ولی دوس دارم ببینمت ، ببینم چه شکلی هستی ؟ می خوام ببینم شیطونی که از صبح تا شب وول می خوره و شیطونی می کنه و نیومده نصفه شب از تکوناش بیدار می شم ، پسرم ، پسر نازم ، چه شکلیه؟ دوست دارم عزیزم . ...
30 مهر 1390

دارم همه چی رو آماده می کنم تا ...

امروز نشستم و چند تا آهنگ جدیدو که دوستشون داشتم رو دانلود کردم برای روز بیمارستان ، شاید بدردم بخوره و بهم انرژی بده عکس های روی دوربین رو که عکسهای اتاق شما و وسایل شماست رو هم ریختم رو کامپیوتر تا دوربین برای روز ورود شما خالی باشه و آماده که هزار تا عکس از شما بگیریم و یادگاری داشته باشیم ، حتماً از عکس های شما ، اتاقت و وسایلت برات می ذارم تا یادگاری داشته باشی . دوم آبان ساعت 7 عصر وقت دکتر دارم مطب دکتر مسچی ، بابایی هم می خواد بیاد ، باید بپرسیم که تاریخ دقیق اومدنت کی هست باید حسابی آماده باشیم ، همه چیز آماده برای ورود پسر مامان .  خیلی دلشوره دارم ، یه حس خاص و عجیب که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم ، حتی اون ...
26 مهر 1390

دارم همه چی رو آماده می کنم تا ...

امروز نشستم و چند تا آهنگ جدیدو که دوستشون داشتم رو دانلود کردم برای روز بیمارستان ، شاید بدردم بخوره و بهم انرژی بده عکس های روی دوربین رو که عکسهای اتاق شما و وسایل شماست رو هم ریختم رو کامپیوتر تا دوربین برای روز ورود شما خالی باشه و آماده که هزار تا عکس از شما بگیریم و یادگاری داشته باشیم ، حتماً از عکس های شما ، اتاقت و وسایلت برات می ذارم تا یادگاری داشته باشی . دوم آبان ساعت 7 عصر وقت دکتر دارم مطب دکتر مسچی ، بابایی هم می خواد بیاد ، باید بپرسیم که تاریخ دقیق اومدنت کی هست باید حسابی آماده باشیم ، همه چیز آماده برای ورود پسر مامان . خیلی دلشوره دارم ، یه حس خاص و عجیب که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم ، حتی اونروزی که دی...
26 مهر 1390

دارم همه چی رو آماده می کنم تا ...

امروز نشستم و چند تا آهنگ جدیدو که دوستشون داشتم رو دانلود کردم برای روز بیمارستان ، شاید بدردم بخوره و بهم انرژی بده عکس های روی دوربین رو که عکسهای اتاق شما و وسایل شماست رو هم ریختم رو کامپیوتر تا دوربین برای روز ورود شما خالی باشه و آماده که هزار تا عکس از شما بگیریم و یادگاری داشته باشیم ، حتماً از عکس های شما ، اتاقت و وسایلت برات می ذارم تا یادگاری داشته باشی . دوم آبان ساعت 7 عصر وقت دکتر دارم مطب دکتر مسچی ، بابایی هم می خواد بیاد ، باید بپرسیم که تاریخ دقیق اومدنت کی هست باید حسابی آماده باشیم ، همه چیز آماده برای ورود پسر مامان . خیلی دلشوره دارم ، یه حس خاص و عجیب که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم ، حتی اونروزی که دی...
26 مهر 1390

مرسی مامانی

سلام پسر نازم خوبی مامانی ؟ امروز می خواستم ازت تشکر کنم  بخاطر چی ؟ آفرین بخاطر اینکه تا امروز که شما 36 هفته و 1 روزت شده خیلی پسر خوبی بودی و اصلا مامانی و بابایی و اذیت نکردی . نمی گم آسون بود ،دوران سختیه اما شیرینی های خودشو داره فکر اینه شما بزودی میای و ما رو خوشحال میکنی سختی های این روزای آخرو آسون می کنه عزیزم .خدا رو شکر تا الان که به خیر و خوبی و خوشی گذشته از این به بعد هم به امید خدا با خوبی و خوشی می گذره . ...
26 مهر 1390

مرسی مامانی

سلام پسر نازم خوبی مامانی ؟ امروز می خواستم ازت تشکر کنم بخاطر چی ؟ آفرین بخاطر اینکه تا امروز که شما 36 هفته و 1 روزت شده خیلی پسر خوبی بودی و اصلا مامانی و بابایی و اذیت نکردی . نمی گم آسون بود ،دوران سختیه اما شیرینی های خودشو داره فکر اینه شما بزودی میای و ما رو خوشحال میکنی سختی های این روزای آخرو آسون می کنه عزیزم .خدا رو شکر تا الان که به خیر و خوبی و خوشی گذشته از این به بعد هم به امید خدا با خوبی و خوشی می گذره . ...
26 مهر 1390

مرسی مامانی

سلام پسر نازم خوبی مامانی ؟ امروز می خواستم ازت تشکر کنم بخاطر چی ؟ آفرین بخاطر اینکه تا امروز که شما 36 هفته و 1 روزت شده خیلی پسر خوبی بودی و اصلا مامانی و بابایی و اذیت نکردی . نمی گم آسون بود ،دوران سختیه اما شیرینی های خودشو داره فکر اینه شما بزودی میای و ما رو خوشحال میکنی سختی های این روزای آخرو آسون می کنه عزیزم .خدا رو شکر تا الان که به خیر و خوبی و خوشی گذشته از این به بعد هم به امید خدا با خوبی و خوشی می گذره . ...
26 مهر 1390

ادامه خاطرات

بعد از تعطیلات عید رفتم سر کار ولی با یه حال دیگه آخه من مامان شده بودم و باید به خیلی چیزا حواسم می بود روزا میومد و می رفت تکراری ، اینو بخورم ، اونو نخورم ، تا اینکه شد 1/4/90 و وقت غربالگری 3ماه دوم ، روز تعیین جنسیت ، چه حالی داشتیم بالاخره امروز می فهمیدیم که خدا چی بهمون داده دختر یا پسر تقریباً همه می گفتن پسره ، با بابایی رفتیم داخل مطب دکتر پیری ، نشستیم از ساعت 5/4 تا 9 شب تا نوبتمون شد و بعد از سونوگرافی گفت که پسره  ، نمی دونی بابایی چقدر خوشحال شد آخه بیشتر دوست داشت تو پسر باشی همش هم پسرم پسرم می کرد و من خوشحال از اینکه بابایی به آرزوش رسید . اون شب به همه زنگ زد گفت من هم زنگ زدم آخه همه منتظر بود...
25 مهر 1390